ویدئو
اولین روز کاری در ODCC
اولین روز کاری که آمدم
۲۳ مهر، شرکت طراحی و ساختمان نفت، 34 ساله میشود. در این ۳۴ سال در خانواده بزرگ ODCC، افراد بسیاری حضور داشتند و دارند. خیلی از آنها همراهِ قدیمی مجموعه هستند و بسیاری هم بهتازگی عضو شدند. اما برای همه، اولین روزی که وارد ODCC شدند، روزی خاص بوده.
مجموعهای بزرگ اما کاملاً صمیمی
پسری چهارشانه، متین با خندهای آرام روی صورتش. از آن چهرهها که تصور میکنی قرار است بهسختی چند کلمه صحبت کند. اما از همان سلام اول، با قدرت بیان و صدایش، مشخص شد گفتوگوی جذابی پیش رویمان است. در ابتدا کمی رسمی روی صندلی مینشیند. بهسرعت و رسمی خودش را معرفی میکند.
- صبر کن. قرار نیست اینقدر جدی باشیم. این صحبتها به مناسبت تولد مجموعهست. یعنی یک پیام صمیمی. حالا یک نفس عمیق بکش و دوباره شروع کن.
اینها را مصاحبهکننده به او میگوید و کیوان قربانیِ 28 ساله، با یک نفس عمیق، کاملاً خودمانی و صمیمی میشود و با خنده میگوید دوربین و نور، او را جدی کرده است.
«کیوان قربانی هستم. 28 ساله. دو سال پیش که به ODCC پیوستم، بهعنوان کارشناس در واحد پایپینگ مشغول به کار شدم و تجربه بسیار جذاب و متفاوتی بود. من همیشه در محیطهای عملیاتی و پالایشگاهی مشغول بودم و اینجا قرار بود برای اولینبار تجربه مهندسی و پشتمیزنشینی را داشته باشم.»
کیوان بااطمینان و رضایت صحبت میکند. کار در این مجموعه برای او، هر روز یک تجربه و اتفاق جدید بوده و تا امروز، هیچ لحظهای تکراری نشده اما روز اول، شبیه یک قاب عکس در ذهن او مانده.
«اولین روزی که برای مصاحبه آمدم، تصور میکردم قرار است وارد یک سالنی بشوم که همه دورتادور و پشت میزهایشان نشسته و مشغول به کارند. اما اینطور نبود. خانم بابازاده، اولین نفری بود که با من صحبت کرد. سرپرست بخش بود و با من مصاحبه تخصصی داشت. البته بیشتر از یک مدیر، شبیه به بزرگتر و سرپرست خانواده بود؛ همانقدر صمیمی و مهربان.»
این صمیمیت برای کیوان در خارج از اتاق سرپرست بخش هم ادامه داشته؛ بهخصوص اینکه همه موقع ورودش، از جا بلند شده و به او خوشامد گفتند.
کیوان این تجربه شیرین رو نهفقط در روز اول، که در تمام این دو سال با یک تیم سرحال و جوان داشته و میگوید: «این را همان روز اول شروع به کارم فهمیدم. همان اول بهمن 1402 که به تیم متریال پایپینگ وارد شدم که یک گروه بسیار صمیمی و دوستانه و پویا بودند. پس از آن به تیم طراحی اضافه شدم و تقریباً یکی، دو ماه بعد در پروژه اصفهان فعالیتم را آغاز کردم. من از روز اول با کار درگیر بودم؛ حتی روزهایی که آموزش حین کار داشتم.»
ODCC برای کیوان در یک جمله، مجموعهای بزرگ اما کاملاً صمیمی است.
پیشرفت کاری و افزایش تجربهام را مدیون ODCC هستم
خانمی به راهرو طبقه اول وارد میشود. با هر که سر راهش است با خنده و صمیمیت سلام و علیک میکند. به اتاق بغلی میرود. با ورودش، انگار مهمان عزیزی وارد شده. صدای بگووبخند بالا میرود. به اتاق مصاحبه میآید. اینجا هم همان انرژی و خنده را میآورد. روی صندلی وسط اتاق مینشیند و خیلی هم مراقب است بج سینهاش که نشان ODCC است، زیر مقنعهاش پنهان نشود. با هر جابهجایی نور و صندلی، خنده و صحبتش با همکاران ادامه دارد. اینقدر که از او میخواهیم حین مصاحبه، خنده پرانرژیاش را فراموش نکند.
«از همون روز اول بگم؟ خیلی سال گذشته؟ ولی روز اول مصاحبه رو یادم هست. برای شما میگم، اگر خوب بود تعریف کنم.»
- بله. همهچیز را از اولین لحظهای که وارد مجموعه شدید، بگویید، فقط با حفظ همین انرژی و خنده...
«رها بدیعی هستم. تقریباً 9 سال و خردهای است که به مجموعه ODCC پیوستم. یعنی از سال 95 و درحالحاضر کارشناسارشد سیستمها و روشها هستم. من در آن زمان، برای بسیاری از مجموعهها رزومهام را بارگذاری کرده بودم. یکی هم طراحی و ساختمان نفت بود.»
در زمانی که رها برای مجموعه رزومه فرستاده بوده، فردی بهتازگی ODCC را ترک کرده بوده و آقای اینانلو، مدیر منابع انسانی وقت، با بررسی رزومه او، میخواسته که رها بهسرعت جایگزین نیروی قبلی شود. همین شده که مسئول دفتر آقای اینانلو تماس میگیرد و همان ماجرایی میشود که رها با خنده تعریف میکند: «داستان قرارِ مصاحبه من، خیلی جالب بود. وقتی برای اولینبار از مجموعه با من تماس گرفتند، جایی بودم که آنتن نداشت. مسئول دفتر منابع انسانی پشت خط به من میگفتند که از ODCC تماس گرفتم، بیا سر کار! و من هم اسم مجموعه را نمیشنیدم و مدام تکرار میکردم من خیلی جاها رزومه فرستادم. شما کجا هستید. آنطرف خط با فرض اینکه من متوجه شدم، تلفن را قطع کرد. من هم دیگر پیگیر نشدم. یک هفته بعد دوباره تماس گرفتند و گفتند: چرا برای مصاحبه نیامدی، نمیخوای بیای سر کار؟ و من تازه متوجه شده بودم که ماجرا چیست.»
رها بعد از تماس دوم منابع انسانی، برای مصاحبه با آقای اینانلو، به ساختمان صدر میآید.
«ساعت 11 صبح وارد ساختمان شدم. با آقای اینانلو درمورد جزئیات کار صحبت کردم. بعد از او، باید با مدیر واحدی که قرار بود مشغول به کار شوم، صحبت کنم و محیط را ببینم. در آن زمان آقای محرابیان مدیر HSEQ (اچاسای و تنظیم کیفیت) در ساختمان پاسداران بودند. و درنهایت دوباره پیش آقای اینانلو برگشتم و هماهنگی نهایی برای آغاز کارم که یک هفته بعد بود، انجام شد. اینقدر مجموع این گفتوگوها صمیمی و دوستانه بود که تصور میکردم چند سال است مرا میشناسند.»
بهقدری این ورود و آشنایی با مجموعه برای رها ناگهانی و اتفاقی بود، که او باور دارد قسمت بوده در این مجموعه باشد. شاید همان جملهای که روز اول، آقای اینانلو به او گفته هم بیتأثیر نیست: "اولین رزومه ارسالی بعد از رفتن نیروی قبلی، برای تو بود؛ پس این کار قسمت توست."
صمیمیت و حس خوب روز مصاحبه، برای رها در اولین روز شروع کارش هم بود و تا امروز هم ادامه دارد. «روزی که به این مجموعه آمدم، آرزو داشتم همینجا بازنشسته شوم. این شرکت در تمام شرکتهای خصوصی دیگر، هم اسمورسم دارد، هم کیفیت کارش بالاست و اگر به عقب برگردم، باز هم همینجا را انتخاب میکنم. تنها خاطره بد، ازدستدادن دو نفر از همکارانمان در زمان شیوع کرونا بود؛ با اینکه همکاران HSE تمام تلاش خودمان را کردیم که واکسن، الکل و ماسک به همه کارکنان بهموقع برسد. این تنها خاطره بد من در این مجموعه است.»
رها در ODCC خیلی آموخته است و پیشرفت کاری و افزایش تجربهاش را مدیون مجموعه است. اینجا برای او، درست مانند خانواده است.
رها با همان انرژیاش در لحظه ورود، گفتوگو را به پایان میبرد و رد خندهاش در اتاق و راهرو میماند.
ODCC برای من، اول نعمت است و بعد شرکت
آرام و قرار نداشت. پرانرژی، خندهرو و صمیمی. اینقدر پرجنبوجوش بود که مهلت نمیداد میکروفون یقهای را برای او نصب کنیم. با همان خندهای که از ابتدای ورود روی لبش بود، بر صندلی سبز اتاق نشست.
«خوبم؟ شروع کنم؟ اوکی... حسین نجفی هستم. 43ساله و از دوم دی 1396 وارد مجموعه ODCC شدم. نزدیک به 8، 9 سال پیش. روز اولی که به این مجموعه وارد شدم را حتماً یادم هست؛ چون قبلش 2 سال بیکار بودم تا یک روز که اصلاً تصور نمیکردم، از شرکت تماس گرفتند و از موقعیت کاری در این مجموعه خبر دادند. من همیشه میگویم ODCC برای من، اول نعمت است و بعد شرکت. این جمله مرا اکثر همکاران میدانند.»
بعد از ورود حسین به ODCC تحول بزرگی در زندگی شخصی و کاریاش شکل گرفت و از نظر اجتماعی، اقتصادی و کاری، با پیشرفت قابلتوجهی روبهرو شد. اینها را خودش طوری میگوید که مهر و شکرگذاری نسبت به حضورش را، میتوانیم از چشمان خندانش ببینیم. چشماندازش این است که همکاری با مجموعه را تا آخرین روز کاری و بازنشستگیاش ادامه دهد.
با این توصیفات، روز اول همیشه در ذهن حسین میماند. همان روزی که برای اولینبار به ساختمان صدر که ساختمان مرکزی بود، رفت. «وقتی که وارد شرکت شدم، با آقای ملکالشعار، مدیر منابع انسانی آن زمان قرار مصاحبه داشتم. اینقدر فضا گرم و صمیمی بود که وقتی آغاز به صحبت کردم، تمام اضطرابم تبدیل به آرامش شد و حس کردم اینجا همانجایی است که میتوانم در آن پیشرفت کنم که تا امروز، حسم کاملاً درست بوده و به هدفم رسیدم و میخواهم ادامه دهم.»
حسین بعد از روز مصاحبه، به ساختمان PMO و پروژه آبادان منتقل شد و با مهندس امامزاده، کار خود را آغاز کرد. بعد از 7 سال، به دفتر مرکزی برگشت و در دبیرخانه به کارش ادامه داد.
«از روز اول که کارم را در مجموعه شروع کردم، همکاران، از نیروهای خدمات تا مدیریت، بهقدری صمیمی و گرم با من برخورد داشتند که حس میکردم مدتهاست در اینجا کار میکنم. اصلاً اغراق نمیکنم. اینقدر فضا دوستانه بود که لحظهای تصور نمیکردم تازهوارد و غریبه هستم. همیشه احساس میکردم در خانه خودم مشغول کار هستم و تمام همکاران، اعضای خانواده من هستند. اگر به عقب برگردم اصلاً شک نکنید باز هم بااطمینان همینجا را برای کار انتخاب میکنم. اینجا برای همه خوبه، اما برای من چیز دیگهای است. بارها گفتم اگر ODCC به من حقوق هم ندهد حاضرم در اینجا کار کنم.»
...
از حسین خواستیم ODCC را در یک جمله برای کسانی که مجموعه را نمیشناسند، خلاصه کند: «عامیانه بگویم، خودمانی؟... به آنها میگویم به هتل ODCC خوش آمدید.»
اینجا گفتوگو به پایان رسید. دوربین خاموش و میکروفون از یقه حسین باز شد. او خداحافظی کرد و از اتاق بیرون رفت. چند ثانیه نشده، در اتاق را باز میکند و برمیگردد: «یک خاطره دارم؛ قیچیبرگردون، تعریف کنم؟»
دوباره به روی صندلی بازمیگردد و با یادآوری خاطره در ذهنش، خنده روی صورتش عمیقتر از قبل شده: «این خاطره شیرین من، مربوط به اولین برخوردم با مدیر ارشدم در منابع انسانیست، آقای دکتر حسنزاده. شرکت زمین چمنی فراهم کرده بود که کارکنان در آن فوتبال بازی کنند. حین بازی کرنل شد، همکارم توپ را سانتر کرد. من روی هوا پریدم و قیچیبرگردان زدم و گل شد. از شانس من آقای دکتر حسنزاده درون دروازه بود. همانجا آقای دکتر بهشوخی به مسئول زمین گفتند اسم حسین را یادداشت کن که از شنبه سر کار نیاید تا بداند نباید به مدیرش گل بزند، چه برسه به گل برگردان. این خاطره از آن روز برای من خیلی شیرین بود و هربار با مرورش، خنده بر لبانم میآید.»
حسین با همین خنده از اتاق بیرون رفت، اما انرژی و حال خوب خاطرهاش را در فضای اتاق باقی گذاشت.
اینجا خبری از رابطه یکطرفه کارفرما و نیروی انسانی نیست و احترام حاکم است
سه... دو... یک... شروع میکنیم...
«قاسم مختاری هستم. 36 ساله، کارشناسارشد مهندسی شیمی» شاید قوانین شیمی همهچیز را برای قاسم همینقدر سریع و دقیق کرده بود که گفتوگو را باسرعت آغاز کرد؛ البته با لبخندی آرام و متین. آذر 1401 به و بهعنوان مهندسی ایمنی فرایند مجموعه ODCC پیوسته. البته بهتر است درمورد قاسم بگوییم دوباره به خانه خودش برگشته.
«آشنایی من با ODCC به تابستان 89 برمیگردد. در آن زمان، یک جوان 21ساله بودم و برای کارآموزی به این مجموعه آمدم. هنوز حالوهوای دانشگاه و تفریح و کلاس درس در ذهنم بود که وارد فضایی مهندسی، اداری و بسیار جدی شدم. این تغییر خیلی هیجانانگیز بود. بهخصوص اینکه میدیدم کارمندان شرکت تا عصر یکسره مشغول به کار بودند؛ من خودم همیشه بعد از ناهار و حوالی ساعت 1، 2 در حال چرتزدن بودم. بعد از پایان کارآموزی، قسمت نشد همکاری من ادامه پیدا کند.»
قاسم بعد از کارآموزی، درسش را در مقطع کارشناسیارشد ادامه داده و بعد از آن سربازی. بعد از پایان خدمت هم در مجموعههای دیگری مشغول به کار شده. اما همچنان یک خط ارتباطی بین او و ODCC مانده؛ شرکتی که او در آنجا مشغول به کار شده، در پروژه تبریز با شرکت طراحی و ساختمان نفت همکاری داشته و قاسم دورادور بسیاری از همکاران این مجموعه را میشناخته.
«با این آشنایی قبلی، روز اولی که برای آغاز به کار به مجموعه ODCC آمدم، خیلی تصور نمیکردم که محل کار جدید و غریبه رفتهام و از همان اول با همکارانم راحت بودم. البته وقتی سال 1401 به مجموعه برگشتم، متوجه شدم که خیلی نسبت به زمان کارآموزی من تغییر کرده بود؛ شرکت بزرگتر و حالوهوایش متفاوت شده، و این برای من جالب بود. فضای امروز را دوستداشتنیتر از فضای 15 سال پیش میبینم.»
قاسم در مجموعه دیگری مشغول به کار بوده و همزمان، خودش برای ODCC درخواست همکاری ارسال کرده؛ «من برای آقای علیزاده که مدیر بخش آنزمان بود، رزومهام را ارسال کردم. آقای علیزاده را از همان زمان کارآموزی میشناختم. هرچند برای مصاحبه دعوت شدم و گپوگفت دوستانهای داشتیم، اما خیلی تأکید کردند که با دقت روی تصمیم جابهجایی کاریام فکر کنم. اما جواب من یک کلمه بود: من تصمیمم را گرفتم و برای ورود به این شرکت، بسیار مصمم هستم. امروز با گذشت نزدیک به 3 سال، هنوز هم اگر به عقب برگردم، این تصمیم را میگیرم؛ اینجا حتی از بهتر از تصوراتی بوده که روز اول ورودم داشتم.»
برای قاسم، ODCC محیطی بسیار سالم و دوستانه دارد و احترام به نیروی انسانی، حرف اول را میزند. در اینجا خبری از رابطه یکطرفه کارفرما و نیروی انسانی نیست و مدیران سازمان، ارزش بسیاری برای نیروها و رشد کاری و حتی شخصی آنها قائل هستند.
در ODCC راه پیشرفت کسی بسته نیست
«مقنعهم خوبه؟ میکروفون رو روی یقه لباسم بذارم؟ لباسم چروک نشده؟»
- همهچیز خوبه... بریم.... یک... دو.. سه... شروع میکنیم.
«آیدا حاکمی هستم. کارشناس امور قراردادها. یکسالونیمه که در مجموعه طراحی و ساختمان نفت مشغولم.»
آیدا اولین روز کاری و اولین تماس تلفنی از مجموعه را بسیار متفاوت آغاز کرده؛ «اولینباری که از شرکت تماس گرفتند، گوشی را قطع کردم... تعریف کنم؟»
- بله. همهچیز را بگو. عالیه...
«شاید بامزهترین خاطره من از ODCC همان روز اول آشنایی باشد. من رزومه کاریام رو در چند سایت بارگذاری کرده بودم. یک روز صبح، با من تماس گرفتند و گفتند که روزمه مرا در ایرانتلنت دریافت مشاهده کرده بودند و میخواستند وقت مصاحبه برای منابع انسانی ODCC تعیین کنند. صبح اولوقت بود. تازه از خواب بیدار شده بودم. اولین سؤالی که پرسیده بودم این بود که محل کار کجاست؟ و وقتی گفتند نزدیک ولیعصر، فقط گفتم دوره و نمیآم و تلفن را قطع کردم. بعد از چند دقیقه که خواب از سرم پرید و مغزم شروع به کار کرد، خواستم تماس بگیرم. چون در محل کار قبلی با ODCC همکاری داشتیم و میدانستم شرکت بزرگ و شناختهشدهای است. نگران بودم که شاید شمارهای که با من تماس گرفته، تلفن گویا باشد. اما خب با همان شماره تماس گرفتم و شانس آوردم که خط مستقیم بود. همان خانم جواب تلفن را دادند و گفتم من میآم.»
این اعلام آمادگی پشت خط تلفن در پنجم خرداد ۱۴۰۳، آیدا را تا امروز در مجموعه نگه داشته و میگوید که اگر زمان به عقب برگردد باز هم به شمارهای که با او تماس گرفته، زنگ میزند.
روز اولی که آیدا برای مصاحبه وارد مجموعه شده، در ساختمان عرفان یک، و با دکتر حسنزاده گفتوگو داشته. برخورد و صمیمیت مدیر منابع انسانی، فضای مصاحبه را برای او بسیار خودمانی و راحت کرد. برای همین، دقیقاً همان لحظه که از شرکت و فضای مصاحبه خارج شده بود، شماره همسرش را گرفت و گفت: «خیلی دوست دارم اینجا کار کنم، امیدوارم بشه.»
آیدا از همان ابتدا، هرآنچه از یک شرکت حرفهای تصور میکرده، در ODCC دیده و تا امروز هم هنوز همین نگاه را به مجموعه دارد.
«من واقعاً خوشحالم که در این مجموعه کار میکنم. از هر لحاظی که در نظر بگیرید از کار در اینجا راضیام. با توجه به اینکه سابقه کاری کمی هم ندارم اما اینجا شرکت بسیار خوبیست. کسی به همکار جدید به چشم تازهوارد نگاه نمیکند؛ بهنظرم این نوعی فرهنگ سازمانیِ جاافتاده در مجموعه باشد. از همان ابتدا، هر تازهواردی بهراحتی عضو خانوادهی ODCC میشود. در واقع وجه تمایز پررنگی که دارد، کرامت انسانیست. ارزش و احترامی که برای نیرو قائل میشوند. انگار به هر ترتیبی میخواهند نیرو در رفاه باشد.»
برای آیدا، ODCC در یک جمله جایی است که به آدم هویت میدهد. باعث میشود هر فردی که در اینجاست، خودش را بهتر بشناسد... به او وظیفه و مسئولیتی محول میشود که بتواند راهش را پیدا کرده و توانمندیهایش را نشان بدهد. هیچکسی مقابل بروز استعداد و رشد دیگری را نمیگیرد. اینجا، راه پیشرفت کسی بسته نیست.
ODCC اینجا فقط کار نیست، شبیه یک خانواده است
از راهرو صدای خنده و سلاموعلیک میآید. سر راه با همه خوشوبش میکند. خوشانرژی و خندان وارد اتاق میشود. انگار به یک مهمانی خانوادگی دعوت شده. آرام و خوشرو روی صندلی سبز وسط اتاق مینشیند و میکروفون لبه یقه لباسش نصب میشود.
«رضا عشوری هستم...»
با صدای بلند میخندد.
«قطع کنید. سلام نکردم. اولش هیچی نباید بگم؟»
- نه... راحتِ راحت. انگار که با یک دوست گپ میزنی.
«رضا عشوری هستم. از نهم تیر 1403، بهعنوان کارشناس پیگیری ساخت در واحد بازرگانی، افتخار همکاری با شرکت ODCC را پیدا کردم. از همان روز اول هم که برای مصاحبه پا به ساختمان این مجموعه گذاشتم، همهچیز دوستانه و صمیمی بود. اصلاً تصور نمیکردم که غریبه و تازهواردم و امروز، بعد از گذشت بیش از یک سال، خیلی خوشحالم که عضو این خانوادهام.»
رضا پارسال در پروژه اصفهان آغاز به کار کرد و امسال، در ساختمان مرکزی مستقر شده. او در روز اول برای مصاحبه و پرکردن فرم استخدامی، به واحد اداری ساختمان مرکزی رفته بود.
«بعد از مصاحبه، اولیننفری که بهطور مستقیم همکاریام را با او آغاز کردم، آقای پارسایان بودند که امروز علاوه بر همکار، دوستان خیلی خوبی هم هستیم. از روز شروع به کار من، برخوردها بسیار مثبت و خوب بود و اصلاً به چشم تازهوارد به من نگاه نمیکرد. هرچند که پیش از اینجا هم سابقه کار داشتم اما درمورد جزئیات مجموعه، همکارانم خیلی دقیق و دلسوزانه راهنماییام کردند. حتی شاید این آموزش وظیفه آنها هم نبود اما کاملاً دوستانه تمامی اطلاعات لازم را منتقل میکردند. اینجا تجربه بسیار جدید و لذتبخشی برای من است و تا عمر دارم، بهخاطرم میماند؛ بهخاطر محیط کاری خوب و دوستان. نمیگویم همکار چون فقط بحث کاری نیست. من ساعتهای طولانی در این مجموعه زندگی میکنم. اگر دوباره به عقب برگردم، صد درصد اینجا را انتخاب میکنم. اینجا فقط کار نیست، شبیه یک خانواده است. نکته آخر اینکه خیلی خوشحالم عضو این مجموعه و خانواده بزرگ شدم. امیدوارم این همکاری سالیانسال ادامه داشته باشد. برای مجموعه هم آرزو دارم سال به سال پویایی و پروژههای بیشتر داشته باشد و همینطور خلاقانه و موفق، به رشد خودش ادامه بدهد و ما هم کنارش باشیم.»
ODCC برای رضا، محیط کاری دوستانه، پویا و روبهرشد است. او بهعنوان یکی از کارکنان این مجموعه، احساس رضایتمندی دارد. حسی که بهخوبی از نگاه و خندهاش میشود فهمید.
ODCC شرکتی خوشنام و بزرگ در یک حوزه تخصصی است
دختری آرام و باوقار وارد اتاق میشود. ظاهراً قرار است حین گفتوگو، با خجالت صحبت کند. اما اولین لبخند گرمی که روی صورت او نقش میبندد، این تصور را میشکند. او بسیار صمیمی و خونگرم است.
«سحر خواجهسعیدی هستم. کارشناس ارشد برنامهریزی و کنترل پروژه طرح اصفهان. »
دیگه چی باید بگم؟...
- از روز اولی که وارد مجموعه شدی، از همان روز مصاحبه، یا نه. عقبتر از آن. از روزی که با مجموعه آشنا شدی بگو.
«روز اولی که به این مجموعه وارد شدم، با یکی از دوستانم قرار داشتم. سال 1400 بود. میخواستم برای فرصتهای شغلیای که داشتم، با او مشورت کنم. آن روز حتی بهطور دقیق نمیدانستم دوستم در چه شرکتی مشغول به کار است. فقط میدانستم در حوزه نفت و گاز است. همان روز او گفت اتفاقاً خود ما هم در این مجموعه دنبال همکاری هستیم که در حوزه برنامهریزی و کنترل هزینه به ما کمک کند. فرم پر کردم و پس از مصاحبه، دعوت به همکاری شدم.»
سحر در روز قرار با دوستش، وقتی چشمش به لوگوی ODCC افتاد، تازه فهمید که در چه مجموعهای وارد شده؛ چراکه اینجا را بهعنوان شرکتی خوشنام و باسابقه میشناخت و آن را فرصتی مناسب برای خودش میدید. دقیقاً در همان روز، چشمانداز قشنگی از حضورش در اینجا تصور کرده بود.
«در روز مصاحبه، خیلی نگران بودم که بهخوبی بگذرد. مصاحبه اول تخصصی بود. رفتار مصاحبهکننده بهقدری صمیمی و آرام بود که تمام استرسم از بین رفت. فردی که با من مصاحبه کرد، امروز یکی از بهترین دوستان و البته استادم در حوزه کاریام است. حتی در کمیته جذب هم گفتوگو با صمیمیت و خنده پیش رفت و برای من خیلی راحت به پایان رسید.»
سحر وقتی به تمام 4 سال گذشته -از روزی که برای مشورت کاری با دوستش قرار گذاشته بود، تا امروز- فکر میکند، از تصمیمش بسیار راضی است.
«اگر به عقب برگردم، قطعاً دوباره همین مسیر را انتخاب میکنم. با اینکه پروژهها فراز و نشیب بسیاری دارند، اما برای من سراسر اتفاق مثبت و تجربه بود، بهخصوص دو سال اخیر. شور و اشتیاق نسبت به کار و پیشرفت مجموعه، در تمام کارکنان اینجا دیده میشود. علاوه بر اینکه حوزه نفت و گاز همیشه برای من جذاب و دوستداشتنیست، اطمینانخاطری که ODCC برای همکارانش ایجاد میکند، بسیار ارزشمند است. من در این مسیر بسیار رشد کردم و یاد گرفتم و خیلی مشتاقم همین راه را ادامه بدهم.»
ODCC شرکتی خوشنام و بزرگ در یک حوزه تخصصی است. محیطی که برای کارکنانش فراهم کرده، محیطی امن و پویاست؛ بهخصوص چشمانداز شرکت و تغییراتی که در این سالها داشته، نشان از رشد آن دارد. اینها را سحر درمورد مجموعه میگوید و خوشحال است نقشی در این مسیر بالندگی دارد.
ODCC حرفی برای گفتن دارد
مردی جاافتاده، با موهای جوگندمی، صدایی موقر و لبخندی متین. چهرهاش نشان از سالها تجربه دارد. بهسختی او را برای گفتوگو راضی میکنند. نهاینکه نخواهد همکاری کند، ترجیح میدهد جوانترها صحبت کنند.
روی صندلی سبز وسط اتاق مینشیند. دستی به موهایش میکشد. لباسش را مرتب و شانهاش را صاف میکند و رو به دوربین با لبخند نگاه میکند.
«من از سال 85 سابقه چند دوره همکاری با مجموعه رو داشتم؛ همه رو بگم؟»
- از همون روزی که وارد مجموعه شدید، دلیل رفت و برگشت و همه را توضیح دهید.
«محمود بیرامی هستم. متولد 1343. درحالحاضر بهعنوان مسئول اداری در ساختمان عرفان دو در واحد منابع انسانی در خدمت مجموعه هستم. اولین ورود من به ODCC سال 84، 85 و پروژه سروستان شیراز برمیگردد. در آن زمان مسئول این پروژه جناب آقای مهندس انگبینی بود. این تجربه اولین حضور من در این مجموعه بود. چون پروژه شرایط خاصی داشت، از مجموعه جدا شدم و دوباره بنا به دعوت دوستان سال 94 در پروژه فاز 20، 21 عسلویه که آقای مهندس امامزاده مسئول آن بودند، مشغول به کار شدم. بعد از آن باز از مجموعه رفتم تا درنهایت در سال 1400، در پروژه پالایشگاه شیراز، بهعنوان مسئول امور اداری، منابع انسانی و پشتیبانی، بهعنوان همکار رسمی، جذب ODCC شدم و تا امروز در خدمت این مجموعه هستم.»
در آن روزهای اولی که آقای بیرامی بهعنوان همکار پروژهای وارد مجموعه شد، شرکت طراحی و ساختمان نفت، فقط به ساختمان صدر و بخشی از ساختمان پاسداران محدود بود. امروز اما بسیار گستردهتر شده و 6 ساختمان مجزا دارد و با بالغ بر هزار پرسنل ستادی، پروژههای بیشتری هم در دست اجرا دارد.
«این مجموعه، بهعنوان یکی از بزرگترین برندهای صنعت نفت شناخته میشود که نهتنها برای من، که برای خیلی از دوستان، حضور در اینجا باعث افتخار است. از همان سال 84، یکی از خصوصیات بارز ODCC این بود که در صنعت نفت حرفی برای گفتن داشت و از شرکتهای خوشنام بود. امروز هم، با گذشت سالهای زیاد، رفتوآمد مدیران مختلف، همچنان همان اعتبار را دارد، بهعلاوه اینکه پروژهها و پیشرفتهای بسیار بیشتری هم به دست آورده. بهباور من، یکی از بهترین مجموعههایی بوده که من تجربه فعالیت در آنها را داشتم.»
آقای بیرامی، در تجربیات گذشته کاریاش، هر بار که نام ODCC را میشنید، نظم سازمان مهندسی و اجرایی آن را به یاد میآورد. در واقع در نظر او، این مجموعه در تمام پروژهها، نسبت به سایر مجموعههای مشابه، یک یا چند قدم جلوتر بود. برای همین در هر شرکتی که بوده، از همکاری پروژهایاش در ODCC با افتخار یاد میکرده و این نگاه، تا امروز هم ادامه دارد.
«وقتی برگشتم، متوجه شدم که همان نظم و سازماندهی که همیشه از ODCC توجهم را جلب میکرد، گستردهتر و با دقت بیشتری در حال اجراست. بهعلاوه اینکه باتجربهتر شده و حرفهایتر حرکت میکند. اگر بگویم اینجا مدینه فاضله است، اغراق کردم، اگر بگویم خوب نیست که بیانصافی شده. هر سازمانی، نقاط قوت و ضعف خودش را دارد اما اینجا نسبت به سایر تجربههای کاری من، قویتر است و محیطش، دوستانهتر است، ضمن اینکه تمام مقررات رعایت میشود.»
آقای بیرامی، درباره ODCC میگوید، همانطور که ورود و کارکردن در این مجموعه برای من مایه مباهات بوده، در نگاه دیگران هم بسیار ارزشمند و جذاب است. کسی که اینجا کار میکند، جدا از دغدغههای عمومی، میتواند با طیبخاطر به کارش ادامه دهد. ODCC حرفی برای گفتن دارد.