خبرها

روایتهایی خواندنی از خط مقدم پروژههای ODCC؛ (12)
جوشکار فول تست پروژه شیراز:
هیچ وقت نمیتوانم تصور کنم که شغلم چیز دیگری باشد
فقط کافی است پای درد دل کارگران و متخصصانی بنشینید که نانشان را از پروژهها در میآورند. همهشان از فشار کار گلایه میکنند و دوری از خانواده. مخصوصا در پروژههایی که در استانهای دیگر تعریف شده باشد و مجبور باشند که در خوابگاه زندگی کنند و بیست روز بیست روز از زن و فرزند دور بمانند. حالا تصور کنید فردی 25 سال تمام با پروژهها همراه باشد و از این پروژه به پروژه دیگر و از این استان به استان دیگر برود. اکبر رفیعی جوشکار فول تست پروژه ODCC شیراز، از جمله متخصصانی است که بیش از 25 سال از عمرش را در پروژههای پالایشگاهی گذرانده است.
• جناب آقای رفیعی! چطور میتوان 25 سال توی پروژه کار کرد و باز هم انگیزه داشت؟
من همیشه دور از خانواده بودهام در همه پروژههایی که کار کردم همین طور بوده. بزرگترین سختیاش این است که بزرگ شدن بچههایت را نمیبینی. من حتی به خاطر پروژه دیر ازدواج کردم و الان بچههایم 9 ساله و 2 ساله هستند. اما باید همین جا به صدای بلند بگویم که حقیقتا از جوشکاری خیلی لذت میبرم و اگر یک بار دیگر قرار باشد برگردم و دوباره زندگی کنم، دوباره همین شغل را انتخاب میکنم. برای این کار ترکیه و عراق و ارمنستان بودم. به چشم دیدم که تخصصمان خیلی بیشتر از آنهاست. سال 83 ترکیه کار میکردم و جوشکارهای مصری و فیلیپینی هم بودند. اما همه کانکشنهای حساس را به ما ایرانیها میدادند که برای ما باعث افتخار بود.
• پس با این پروژههای خارجی، مدتهای خیلی طولانی هم از خانواده دور بودی؟
توی ایران اگر توی شهر خودم پروژه نمیرفتم، 25 روز دور از خانواده بودم و پروژههایی که رفتم خارج از کشور هم معمولا 4 ماه 4 ماه دور بودم. خانواده تقریبا عادت کردهاند یا لااقل پذیرفتهاند. روز اول همه شرایط را به آنها اعلام کردم. همسرم هم پذیرفت و خدا را شکر که درک میکند.
• شده با این همه علاقه به جوشکاری، بعضی روزها اصلا حال کار کردن نداشته باشی؟
بارها و بارها. بعضی مواقع از نظر روحی حال کار کردن ندارم و خیلی با خودم کلنجار میروم، اما معمولا زمانی که وارد شرکت میشوم، برخورد همکارها به تو انرژی میدهد. اگر مهندسین ناظر هم برای کارت ارزش قائل باشند که کار کردن شیرینتر میشود. خلاصه اینکه معمولا همکارها حواسشان به هم هست.
• سختترین جای برای جوشکاری در پروژهها کجاست؟
خب، این سوال احتمالا برای هر کس متفاوت است، اما قطعا همه جوشکاری در فضای بسته را انتخاب میکنند. وقتی میروی داخل تاورها و رآکتورها، چون اشعه پخش میشود، خیلی دشوار است. سختترین بخش کار جوشکاری داخل رآکتور و جاهای بسته است که دود خارج نمیشود و اشعه چون منعکس میشود سختی و آسیب بیشتر میشود. توی ارتفاع هم جوشکاری داستان خودش را دارد. در ماهشهر که بودم تا 120 متر ارتفاع میرفتم و جوشکاری میکردم اما اینجا حدود 90 متر بالا رفتم. ارتفاع هم خیلی سخت است و خطراتی مثل پرت شدن را دارد. باید ایمنی را خیلی سفت و سخت رعایت کنی. در ارتفاع همه کس نمیتوانند کار کنند؛ حرکتت کمتر است و دقت باید بیشتر باشد. باد هم خیلی اذیت میکند. روی زمین قطعا مسلطتری.
• خودت سختترین جایی که در این پروژه جوشکاری کردی، کجا بود؟
بستهترین جایی که در این پروژه کار کردم داخل تاوری هست نزدیک واحد 1700 که توی آن فقط میتوانستی ثابت بمانی و به سختی بچرخی. حتی دستت را نمیتوانستی دراز کنی. به اندازه عرض بدنم بود با ارتفاع 20 متری که از پایین کار کردیم و آمدیم بالا. دو روز تمام بیوقفه کار کردم تا تمام شد. هنوز فشاری که به زانوها و پاهایم میآمد و خستگی وحشتناک دستهایم را فراموش نمیکنم. اما سختترین پروژهای که کار کردم و چند ماه طول کشید، رآکتوری بوده که باید در فضای بسته جوش میدادیم وکارش هم آلیاژی و استندلس بوده که بسیار حساس و مضر است. هم ارتفاع و هم بسته و هم گاز و هم در تابستان که بسیار گرم بود. داخل رآکتور و هر فضای بستهای حرارت بسیار بالاتر است؛ بدنه گرم میشود و همه حرارت آن داخل میآید. یک محیط بسته بود اندازه لوله. باید مراقب باشی که گاز تو را نگیرد و نفس هم کم نیاری. توی سبدی که به اندازه عرض من ساخته شده بود میرفتم و جرثقیل باید من را میبرد پایین. محوطهای 30 متری که کارش یک روز و دو روز هم نبود و باید مرتب میرفتیم. به دلیل گرما حتی نباید با رکابی هم باشی چون اشعه پوستت را نابود میکند. باید لباس ایمنی بپوشی که خودش هم بسیار گرم است. دو ماه و نیم طول کشید.
• و تلخترین و آزاردهندهترین اتفاق؟
خوشبختانه اینجا چون هوا شرجی نیست زیاد سخت نمیگذرد، اما در عسلویه و ماهشهر برق گرفتگیهایش به خاطر رطوبت زیاد، بسیار بالاست. کل بدنت خیس است و دچار برق گرفتگی میشوی. آن جاها واقعا جوشکاری سختترین کار است و داستانها دارد. خوشبختانه شرکت او.دی.سی.سی بیمه تکمیلی دارد و کمکمان میکند برای مداوا. خیلی اتفاق حین کار پیش میآید، مثلا یک بار در پروژهای دیگر تکهای آهن پرید توی چشمم. بدترین اتفاق که مربوط به ماهشهر بود و برادهای رفت توی چشمم و تحت درمان بودم تا 20 روز و نتوانستم کار کنم و داخل چشمم را زخم کرده بود. تا 20 روز نمیتوانستم چشمم را باز کنم.
• دوست داری برای تعطیلات نوروز با خانوادهات کجا بروی؟
من این روزها که در استان خودم کار میکنم، ساعت 5 بیدار میشوم و از مرودشت میآیم و تا برگردم خانه 6 عصر میشود و خانواده را کم میبینم. در 11 سالی که ازدواج کردم 3 یا 4 بار با هم مسافرت رفتیم. خودشان تنها رفتهاند اما با هم نبودیم و وقتی هم برگشتند شاکی بودند که لذتی نبردیم. دوست دارم با اعضای خانواده کیش بروم؛ یک جای دیدنی که خانواده در کنارم باشند.