حسین دهنویی، استادکار فیت‌آپ پروژه پالایشگاه آبادان: شیفته کارم هستم؛ اولویتم همیشه خانواده‌ام است
خبرها

حسین دهنویی، استادکار فیت‌آپ پروژه پالایشگاه آبادان: شیفته کارم هستم؛ اولویتم همیشه خانواده‌ام است

زمان مطالعه ۶ دقیقه / ۱۳ مهر ۱۴۰۴ / پویان جعفری

در دل سازه‌های عظیم پالایشگاه آبادان، کارگرانی حضور دارند که نامشان کمتر شنیده می‌شود اما نقششان در راه‌اندازی قلب تپنده صنعت نفت کشور بی‌بدیل است. حسین دهنویی، استادکار چهل‌ساله و باسابقه، یکی از همین چهره‌هاست که بیش از یک دهه با عشق و تعهد، روزهای بلند و داغ پروژه را پشت سر گذاشته است. گفت‌وگوی ما با او تنها روایت یک کارگر نیست؛ بلکه قصه استقامت، تلاش و امید به آینده‌ای روشن در صنعت نفت ایران است.

در دل سازه‌های عظیم پالایشگاه آبادان، جایی که هر پیچ‌و‌مهره با جان و دستان کارگران شکل می‌گیرد، داستان زندگی و کار آدم‌هایی نهفته است که نامشان شاید کمتر شنیده می‌شود، اما نقششان در راه‌اندازی قلب تپنده صنعت نفت کشور بی‌بدیل است. حسین دهنویی، استادکار چهل‌ساله و باسابقه، یکی از همین چهره‌های گمنام اما تأثیرگذار است که بیش از یک دهه، با عشق به کارش و تعهد به همکاران و خانواده، روزهای بلند و داغ پروژه را گذرانده است.
در این گفت‌وگو، پای صحبت کسی نشسته‌ایم که هم ریشه در خاک آبادان دارد و هم نامش با سازه‌ها و خطوط لوله این پروژه گره خورده است. روایت حسین دهنویی، فقط روایت یک کارگر نیست؛ قصه تلاش، استقامت و امید به آینده‌ای بهتر است. اگر می‌خواهید بدانید زندگی و دغدغه‌های یک استادکار پروژه نفتی از زبان خودش چه رنگ‌وبویی دارد، با ما همراه باشید.

لطفاً ابتدا درباره سوابق و مسئولیت‌هایی که تاکنون در پروژه پالایشگاه آبادان داشتید برای ما توضیح بدهید.
بیشتر از ده سال است که در ODCC هستم و در این مدت تقریباً در اکثر بخش‌های پروژه پالایشگاه آبادان کار کردم. من را بیشتر به‌عنوان استادکار فیت‌آپ، لوله‌کش صنعتی، مونتاژکار ساپورت و نصاب استراکچر می‌شناسند. حتی برش‌کاری و رانندگی و مکانیکی دیزل هم در کارم بوده. راستش من در نصب بیشتر سازه‌ها و سکوهایی که اینجا می‌بینید، حضور داشته‌ام.

این روزها شرایط کار در پالایشگاه را چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا روال کاری برای شما رضایت‌بخش هست؟
درمجموع راضی‌ام. واقعیت این است که به کارم علاقه دارم و به قول قدیمی‌ها «مریض کار» شده‌ام. بدنمان با این شرایط خو گرفته. فقط چیزی که گاهی فشار می‌آورد، همان دوری از اجتماع و خانواده ا‌ست. ساعاتی که در روز سرکار هستیم طوری هست که وقتی به خانه می‌رسیم، فقط وقت یک دوش، یک غذا و استراحتی کوتاه را داریم. حتی تماس‌هایمان با خانواده و دوستان هم به یک سلام و احوال‌پرسی کوتاه محدود شده.

چقدر برای استراحت و بودن کنار خانواده‌ فرصت پیدا می‌کنید؟
خیلی کم پیش می‌آید، ولی هر زمان که تعطیل باشد و فرصتی پیش بیاید، اولویتم همیشه خانواده‌‌ است؛ به‌خصوص همسر و پسرم. کنار مادرم هم می‌نشینم و سعی می‌کنم آن لحظه‌ها را از دست ندهم.

به‌عنوان کسی که کار فنی و پرفشار انجام می‌دهد، برای کنارآمدن با استرس یا کاهش فشار کار چه کار می‌کنید؟ 
راستش جویدن آدامس‌ برایم عادت شده. بیشتر وقت‌ها موقع کار که استرس دارم، این کار کمک می‌کند تا انرژی‌ام را تخلیه کنم و تمرکزم را هم حفظ کنم.

با وجود ساعت کاری بالا، چطور روزتان را برنامه‌ریزی می‌کنید تا به بقیه کارها هم برسید؟
ما اینجا یازده ساعت کار می‌کنیم. وقتی به خانه برمی‌گردم، یک دوش می‌گیرم، غذا می‌خورم و واقعاً وقتی برای کار اضافه نمی‌ماند. ساعت ده‌ونیم شب باید بخوابم تا فردا دوباره با انرژی به سر کار بیایم و بتوانم یک روز خوب را شروع کنم.

به‌عنوان یک نیروی متخصص در بخش فنی پروژه، آیا امکانات و ابزار کار و آموزش‌های لازم برایتان فراهم شده؟
بله؛ شرکت قسمت عمده‌ای از ابزار و تجهیزات را فراهم می‌کند و من خودم هم همیشه رعایت ایمنی را جدی می‌گیرم. چند دوره آموزشی ایمنی هم گذراندیم؛ مثلاً شناخت گازها و مثلث خطر. سال‌ها تجربه به من نشان داده است که حتی کوچک‌ترین سهل‌انگاری می‌تواند عواقب جدی داشته باشد.

در طول این ده سال، برای شما یا همکارانتان حادثه‌ای پیش آمده؟ چطور مدیریت کردید؟
بله، متأسفانه کمتر پیش می‌آید کارگر فنی در این محیط کار کند و آسیب نبیند. من خودم هم بارها آسیب دیدم؛ مثلاً دست و بدنم سوخته یا حتی با لوله‌های داغ برخورد داشتم. مهم این است که از تجربه‌ها درس بگیریم و بعد از هر اتفاق، بیشتر مراقب باشیم.

در محیط پروژه، برخورد مدیران و سرپرستان را چطور می‌بینید؟
به نظرم رفتار مدیرها و سرپرست‌ها به رفتار خود آدم برمی‌گردد. اگر خودت اخلاق و رفتار خوبی داشته باشی، معمولاً برخوردها هم محترمانه و دوستانه است. تا امروز مشکلی نداشتم و چند بار هم تشویق شدم.

اگر سایر همکارها در معرض خطر یا شرایط ناایمن باشند، چه کار می‌کنید؟
همیشه اولین کاری که می‌کنم، گزارش‌دادن به تیم ایمنی پروژه‌ است. تجربه نشان داده که سهل‌انگاری می‌تواند جان آدم را به خطر بیندازد. اگر کسی بدون لباس یا تجهیزات ایمنی کار کند، حتماً تذکر می‌دهم.

مهم‌ترین نکته ایمنی که رعایت می‌کنید چیست؟
همیشه کلاه سرم می‌‌گذارم؛ چون بارها دیدم اشیایی از بالای سازه سقوط می‌کنند و خب با آن سرعتی که حین سقوط وجود دارد، قطعاً آسیب می‌زند. بر اثر تجربه فهمیدم همیشه باید کلاه سرم بگذارم. خیلی حواسم به خودم هست.

در مواقع اضطراری مثل نشتی گاز، چه ‌کار می‌کنید؟
اگر نشتی گاز مربوط به گاز H2S باشد خطرناک است؛ چون بو و شعله ندارد و درجا خفه می‌کند. بنابراین، در این‌طور مواقع سریع گزارش می‌دهم. اصلاً اگر آتش‌کار کنارم نباشد کار نمی‌کنم. باید نیروی عملیاتی‌ای که از همه‌چیز سر در می‌آورد کنارم باشد، چیزهایی که ممکن است من سر در نیاورم؛ چون جانم برایم مهم است و بچه‌ام در خانه منتظر من.

با شیفت‌های شب چطور کنار می‌آیید؟ 
خب پیش می‌آید، اما همیشگی نیست. مثلاً وقتی یک واحد برای سرویس می‌رود، همه نفرات باید تا 11 شب بمانند. اگر رها کنیم و برویم که کل شهر نابود می‌شود. طبیعتاً به ما فشار می‌آید، اما اگر درک داشته باشیم، باید بمانیم.

بزرگ‌ترین دغدغه شما چیست؟
بالاخره زندگی خرج دارد و باید برای خانواده رفاه ایجاد کنم. بعضی‌ها می‌گویند توقعم زیاد است، اما من فقط دوست دارم حاصل زحمتم به خانواده‌ام برسد.

پیشنهاد شما برای بهبود شرایط کاری در پروژه چیست؟
به نظرم باید هر بخش مسئول مشخص خودش را داشته باشد. اگر همه کارها را گردن یک نفر بیندازند، نه کار پیش می‌رود نه نتیجه خوبی می‌گیریم. تقسیم مسئولیت‌ها باعث نظم و سرعت عمل بهتر می‌شود.

اگر شرایط ارتقا ایجاد بشود، به یادگیری یا ورود به حوزه جدید علاقه‌ و تمایل دارید؟
خیلی دوست دارم ادامه تحصیل بدم. به فیزیک خیلی علاقه دارم. اما فعلاً درگیر هزینه زندگی هستم. اگر فرصت بشود، حتماً تلاش می‌کنم.

تاکنون شده است که ایده و خلاقیتی در انجام کار داشته باشید؟ 
بله خیلی. نمونه آن هم همین‌جا در وِسل 52 هست. برای خط 32 اینچ کَلَمپ‌هایی آورده بودند که به آ‌ن‌ها نخورده بود. این کلمپ را آورده بودند که خط 32 را نگه دارد، اما بزرگ بود و مال خط 42 بود. ضخامت ورق هم 30 میل بود. خلاصه رفتم نظر دادم و گفتم می‌توانم درستشان کنم و از 42 تبدیل کنم به 32. این کار خیلی آهنگری دارد، یک هفته برش و جوشکاری دارد. بردم در شاپ 55. یک نیروی کمکی با خودم بردم و درستشان کردم، نصبشان کردم و ناظر هم آمد و تأیید کرد.

درنهایت، آیا شغلتان را به دیگران پیشنهاد می‌کنید؟ چرا؟
بله؛ چون واقعاً لذت‌بخش است. کسی که مثل خودم فنی باشد و کار فنی دوست داشته باشد، واقعاً لذت می‌برد. من از بچگی فنی بودم. دیپلم ریاضی‌فیزیک دارم با معدل 17؛ غیرانتفاعی پالایشگاه درس می‌خواندم. دیپلمم را که گرفتم، گفتم درس نمی‌خوانم، می‌خواهم کار کنم و کارگاه درست کنم. البته اشتباه کردم، باید درسم را ادامه می‌دادم. خانواده من فرهنگی هستند و مادرم مدیر دبیرستان است.