خبرها

مرد خاص پروژه پالایشگاه آبادان: ختمِ کلام؛ ما عاشق طبیعتیم

زمان مطالعه ۶ دقیقه / ۱۲ آذر ۱۴۰۴ / پویان جعفری

اگر به پروژه‌های صنعتی به‌ویژه پروژه‌های پالایشگاهی سر زده باشید یا احیاناً تصاویر آن را دیده باشید، معمولاً در کنار تأسیسات زمخت در حال ساخت یا ابزار و ماشین‌آلاتی که اینجا و آنجا مشغول جابجایی و فعالیت هستند، فضاهای سبز و گل و گیاه‌هایی را می‌بینید که شاید در نگاه اول برایتان عجیب باشد. شاید با خودتان بپرسید سنخیت این محیط صنعتی با باغچه‌ها و گل و گیاه‌ها چیست؟ اما وقتی یکی از پرسنل و کارکنان پروژه باشید، بیشتر قدر این گل‌ها، درخت‌ها و درختچه‌ها را می‌دانید یا شاید هم یکی از آنها را خودتان کاشته باشید و مانند بچه‌تان مراقبش باشید تا قَد بکشد. 
این فضاهای سبز در محیط‌های صنعتی و پروژه‌ها که امروز یک الزام قانونی و قراردادی محسوب می‌شوند حالا به عنصر کلیدی هر پروژه‌ای تبدیل شده‌اند تا در فضای پرتلاطم پروژه، با تولید اکسیژن به مثابه ریه‌های تنفسی عمل کنند و شاید هم حس تعلق در بین کارکنان بوجود بیاورند.   
به سراغ یکی از مردان یا شاید هم مردِ خاص پروژه پالایشگاه آبادان رفتیم و با او به گپ و گفت نشستیم و در هوای گرم آبادان که زمستان شاید فصل بهتری از تابستان برای باغبانی باشد، ناخودآگاه دیالوگ فیلم «اعتراض» ساخته‌ی استاد مسعود کیمیایی برایم تداعی شد که می‌گوید« سلامتی باغبونی که زمستونش رو از بهار بیشتر دوست داره...» 
این، روایت مردی است مهربان و کارآزموده با قلبی جوان؛ کسی که در دلِ فضای سخت و خشن صنعت، زیبایی می‌کارد و به خاکِ خسته نفَس تازه می‌بخشد. عبدالستار هِندالی باغبانِ 73 ساله پالایشگاه آبادان، که هر نهال را قصه‌ای می‌بیند و هر زمینِ خشک را فرصتی برای زندگی دوباره. او سال‌هاست که با عشق، تجربه و استقامت، زمین را به رنگِ امید بازمی‌گرداند.

چطور وارد پروژه فاز ۲ پالایشگاه آبادان شدید؟
یکی از دوستانم گفت که پروژه فاز ۲ پالایشگاه به باغبان نیاز دارد؛ البته به شرطی که کارگر ساده نباشد و درواقع کارشناس فضای سبز و باغبانی باشد. به مسئولین پروژه هم گفته بود اگر دیدید کارشناس نیست استخدامش نکنید. آمدیم و با آقایان صحبت کردیم و دیدند مهارتم همان چیزی است که نیاز دارند و به درد پروژه می‌خورد، این‌طور شد که شروع به کار کردم.
مرداد 1400 درست در اوج گرما، کار را شروع کردم. بیشتر گل‌ها و نهال‌ها زرد و در حال خشک شدن بودند. دیدم حتی چاله‌ای دور نهال‌ها نیست که دو لیتر آب در آن بایستد. روزی چهار بار گل‌ها و گیاهانی را که در حال خشک شدن بودند آبیاری می‌کردم. بعد از مدتی مدیریت دید که تمام گل‌ها و گیاهان جوانه زده و شاداب شدند، گفتند: «آقا دیگر بس است، شما فقط مدیریت فضای سبز را انجام دهید، ما نیرو استخدام می‌کنیم».
به لطف خدا و به همت دیگر آقایان موفق شدیم در تمام نقاط فاز ۲، خوابگاه‌ها و کمپ‌های شرکت، گل‌های مختلف و نهال‌های متنوع بکاریم و شکر خدا نتیجه آن را امروز می‌بینید.

گفتید کارشناس می‌خواستند. از نظر شما کارشناس باغبانی یا فضای سبز چه خصوصیاتی دارد؟
هرکاری از زیرسازی شروع می‌شود، همان‌طور که یک معمار روی زیرسازی ساختمان تأکید دارد، ما هم وقتی وارد فضای فاز ۲ شدیم، دیدیم زیرسازی خاک مناسب نیست، خاک مواد مغذی‌اش را از دست داده بود، من خاک را غنی کردم و وقتی خاک غنی شد هر چه کاشتم به شکر خدا رشد کرد. الآن در کمپ‌ها یک بوته شاه‌پسند داریم با ۳۰۰ گل در ۱۲ ماه که هر گل چهار رنگ دارد؛ این‌ها همه نتیجه همان زیرسازی اصولی است.

کار شما بیشتر در فضای باز است؛ گرما اذیتتان نمی‌کند؟
برعکس! روزهایی که مرخصی هستم تا ظهر نمی‌توانم در خانه بمانم. عادت کرده‌ام در فضای باز نفس بکشم. همیشه گفته‌ام: «علمِ به‌روز به‌همراه تجربه، خلاقیت، ابتکار و اخلاص در عمل برابر است با موفقیت». این فاکتورها را به کار گرفتیم و شکر خدا الآن بیش از ۲6–۲5 نقطه از فضای سبز پروژه سرسبز است.

چند سال است که مشغول این کار هستید؟
من دقیقاً از سال ۱۳۵۴ کار را شروع کردم. باغ انگور داشتیم با هفت نوع انگور، از جمله سلطانی درشت قرمز که به آن «چشم کبوتر» می‌گویند. سه نوع سیب، گلاب و بِه نیز داشتیم. «بِه» مثل علف هرز سبز می‌شد و ما به آن پیوند می‌زدیم. همین الگو را در فاز ۲ و خوابگاه‌ها تکرار کردم و الآن چندین درخت داریم که ثمر می‌دهند.

فکر کنم شما مسن‌ترین فرد شرکت باشید، به نظر شما کار کردن محدودیت سنی دارد؟
به نظر من ارزش انسان به مفید بودن اوست، نه سنش. امروز شرایط فرهنگی طوری شده که می‌توان همه تجربیات را به یک جوان ۲۰ ساله منتقل کرد و او را قانع کرد که طبیعت چقدر ارزشمند است. اما متأسفانه خیلی‌ها ارزش این نعمت خدا را نمی‌دانند. من عشق به گل و گیاه دارم و سعی می‌کنم از کارهایم عکس بگیرم و با دیگران به اشتراک بگذارم تا افراد بیشتری به طبیعت علاقه‌مند شوند.

درباره خانواده‌تان بگویید، چند فرزند دارید و مشغول چه کاری هستند؟ حرفه خودتان را ادامه دادند؟
شکر خدا سه پسر و یک دختر. یکی از پسرهایم برقکار است، دومی کارمند آتش‌نشانی آبادان و سومی در کار ابزار دقیق. قبلاً که به آنها می‌گفتم مشغول کار باغبانی شوند گوش نمی‌دادند؛ اما الان که نتیجه کار من را دیده‌اند، یکی از پسرانم علاقه‌مند شده و در خانه‌اش گلخانه 10 متری درست کرده است.

کاری که انجام می‌دهید کار سختی است، موافقید؟
خیلی سخت است، مخصوصاً در گرما. همه مدیران هم می‌دانند کارِ ما خسته‌کننده است اما عشق به طبیعت باعث می‌شود احساس خستگی نکنیم. هر کارگر فضای سبز با اخلاص کار می‌کند و می‌گوید: «وقتی می‌رویم خانه خسته‌ایم، اما فردا صبح با انرژی برمی‌گردیم سرِ کار.» ختم کلام؛ ما عاشق طبیعتیم.

در ایام جنگ ۱۲ روزه نگران گل و گیاه‌تان نبودید؟ 
در جنگ ۱۲ روزه، با هر کَلَکی شده وارد سایت می‌شدیم. وقتی می‌دیدند، می‌گفتند وضعیت قرمز است، بروید! ما می‌گفتیم آمده‌ایم به گل و گیاه‌ِمان آب بدهیم؛ این‌ها مثل فرزند ما هستند.

باغبان‌ها معمولاً هنگام کار شعر زمزمه می‌کنند، چرا؟
وقتی انسان با علاقه کار کند، علاقه‌اش به عشق تبدیل می‌شود و ناخودآگاه خودش را با موسیقی و شعر نشان می‌دهد. حال عاشق را فقط عاشق می‌فهمد.

آن آهنگ عربی را برایمان می‌خوانید؟
(به عربی)
«وَرْدَه اِنقَطَعَت مِن قَصْنِها / وَردَه وَضیّعت کُل حُسْنِها / وَردَه وَ سَقَیتُها مِن مای لَعْیونی ورده»
یعنی:«گُلی که از ریشه کَنده شود، پژمرده می‌شود. من این گل را با اشک چشم آبیاری کردم».

نزدیک ۷۰ سال دارید. از مسیری که طی کردید پشیمان نیستید؟
۵۰ درصدش را در یک مقطع زمانی پشیمان شدم؛ چندین پروژه باغات را که مخروبه بودند آباد کردم، اما آخر گفتند دیگر به شما نیاز نداریم. از آن بابت ناراحتم که قدر زحماتم را ندانستند. اما ۵۰ درصد دیگر را اصلاً پشیمان نیستم، چون رضای خدا و احیای طبیعت بالاتر از همه چیز است. خیلی وقت‌ها آن ۵۰ درصد اول را هم خط می‌زنم و می‌گویم صددرصد راضی‌ام، چون دیدنِ نتیجه کار و اینکه دیگران از آن سود می‌برند برایم ارزشمند است.

کمی درباره خواص دارویی گیاهانی که می‌کارید بگویید.
ریحان که بذرش را از سیستان و بلوچستان آوردم برای معده بسیار مفید است. چای ترش هم کاشتم و جواب داد. بیشتر همکاران دم‌نوشش را تهیه کردند و دیدند چقدر خوش‌طعم و مفید است. رازیانه و بسیاری گیاهان دیگر هم کاشتیم. من چیزی به نام «نشدنی» ندارم؛ هرچه کاشتم نتیجه داد.

چه صحبتی با مسئولین و پرسنل دارید؟
از مدیران، مهندسان و تکنسین‌ها تشکر می‌کنم که همیشه به ما احترام گذاشتند و می‌دانند ما قدمِ خیر برمی‌داریم. فقط خواهشم این است که کمک کنند ریشه درخت «مورت» را که حتی سایه‌اش هم سَمی است برداریم و به جایش از درخت تنومند و زیبایی مثل اوکالیپتوس که خاصیت دارویی دارد استفاده کنیم.