روایت‌هایی خواندنی از خط مقدم پروژه‌های ODCC؛ (13)
خبرها

روایت‌هایی خواندنی از خط مقدم پروژه‌های ODCC؛ (13)

زمان مطالعه ۵ دقیقه / ۱۲ فروردین ۱۴۰۴ / پویان جعفری

مسئول پایپینگ ODCC آبادان:
ما عادت نمی‌کنیم تحمل می‌کنیم

تصویر کلی از یک پالایشگاه، بیش از هر چیز، هزاران لوله‌ قطور و کم قطری است که در هم می‌لولند و احتمالا نفت یا گازوئیل در آن‌ها جاری‌ست. از پایپینگ به عنوان قلب پالایشگاه نام می‌برند؛ یکی از حساس‌ترین و مهم‌ترین بخش‌های پروژه‌های صنعتی و عمرانی. طراحی، زنگ زدایی و رنگ زدن، فیت و جوشکاری پایپ‌ها و در نهایت نصب آن‌ها پروسه‌ای پیچیده و بسیار دشوار در راه اندازی پالایشگاه است. این پروسه البته در خوزستان به دلیل گرمای وحشتناک هوا دشواری‌های مضاعفی هم دارد. رضا نیکو مسئول پایپینگ پروژه آبادان در این گفتگو درباره همین دشواری‌ها صحبت کرده است که می‌خوانید.

• همه ما درباره سختی‌های کار در پروژه‌هایی با این عظمت آشنا هستیم، اما تو اگر بخواهی در میان دشواری‌ها یک مورد را انتخاب کنی، آن یک مورد، چیست؟
وقتی بحث پروژه می‌شود، اولین موضوع درباره سختی کار، دور از خانواده زندگی و کار کردن است که یک زاویه 180 درجه‌ای با زندگی ما دارد. من 13 سال دور از خانواده در عسلویه کار کردم. 23 روز با سختی وحشتناک کار، خرد و خسته می‌روی خانه و توقع می‌رود که 7 روز استراحت کنی، اما وقتی می‌رسی، با خانوده‌ای روبه‌رویی که 23 روز چشم انتظار شما بودند و منتظر که نوازششان کنی و برایشان وقت بگذاری. بسیاری از خانواده‌ها را دیدم که به خاطر همین دوری‌ها پوکید و خیلی از بچه‌ها ضربه خوردند. من وقتی می‌رفتم خانه می‌گفتم 2 روز مال من که فقط استراحت کنم و 5 روز بقیه می‌گفتم حالا شما دستور بدهید و من انجام بدهم. یک روز به خودت می‌آیی و می‌بینی که بچه‌ها بزرگ شده‌اند و تو را به چشم پدر نمی‌بینند.

• و چالش‌های بعدی؟
یک مسئله دیگر میزان دریافتی بچه‎هاست. یک زمان بچه‌ها می‌گفتند یک مدت کار می‌کنیم، مثلا 4 سال می‌رویم عسلویه و پول خوبی می‌گیریم و بعد مغازه می‌زنیم و نزدیک زن و بچه‌مان زندگی می‌کنیم، اما الان دیگر آن طوری نیست. تورم بالا رفته و حقوق‌ها مثل آن بالا نرفته است. الان اگر وارد پروژه می‌شوی، باید تا آخر همان جا بمانی تا دخل و خرجت جور در بیاید. مسئله بعدی بیماری‌های ماست. . از بیماری روحی تا جسمی. خود من الان با دو آسیب به شدت درگیرم؛ دیسک کمر و دیسک گردن. بچه‌های پروژه بعد از بازنشستگی زندگی نمی‌کنند، فرسوده می‌شوند. ظاهرشان سالم است و از داخل خراب. این موضوع در پیری خودش را نشان می‌دهد.

• فکر می‌کنم در پروژه‌هایی مانند آبادان باید گرمای عجیب هوا را هم اضافه کرد.
دقیقا. آبادان هوای خنکش هم گرم است. برج 4 بیایید و سختی کار را ببینید. دما روی 50 درجه می‌رود و فشار می‌آورد. بستن پارچه و چفیه هم ممنوع است چون می‌رود دور سنگ و میله‌ها و اجرای کار را بویژه در ارتفاع خطرناک می‌کند. با تپش قلب بالا و ریسک بسیار زیاد می‌رویم و هر لحظه ممکن است بچه‌ها دچار سرگیجه شوند و از ارتفاع بیفتند.

• توی این شرایط آب و هوایی، طرح توسعه پالایشگاه آبادان هم به این دلیل که در محدوده پالایشگاه فعال اجرا شد، دشواری‌های مضاعفی داشت.
واقعا که همین بود. در این پروژه وقتی آمدیم اینجا، یک زمین خالی بود که باید آوارها را می‌کشیدیم بیرون و از نو می‌ساختیم. ما با پروژه صفر رو‌به‌رو نبودیم و زمین خالی نبود. یک پلن خرابه روبه‌روی ما بود. باید اول تخریب و جمع می‌کردیم و بعد بنا را می‌آوردیم بالا. تخریب بتون‌های انگلیسی بسیار سخت بود. ما با خطوطی برخورد کردیم که مال 100 سال قبل بود و تخریب نمی‌شد. مجبور شدیم لوله پایپینگ را دور بزنیم و کار را این طور جلو ببریم.

• نقطه عطف کار شما در پروژه آبادان در حوزه پایپینگ چه بود؟
ما در این شرایط که توضیح دادم و در دل گرما و در میانه پالایشگاه فعال، یک میلیون و پانصد هزار اینچ قطر لوله گذاری کردیم. جوشکاری داخل کانال خیلی سخت است. هنوز وقتی یادم می‌آید که جوشکارهای ما در وسط ظهر آبادان تا گردن توی گل می‌رفتند و جوش می‌داد، نفسم بند می‌آید. بارها جوشکار را از توی گل بیرون می کشیدیم و می‌بردیمش حمام.

• از پایپینگ به عنوان قلب پالایشگاه نام می‌برند؛ فیت کردن و آماده سازی آن همه لوله حقیقتا دشوار است بویژه در این گرمای وحشتناک جنوب که نمی‌شد دست به لوله زد.
بله. بخواهی این حجم لوله را با خمیرِ بازی هم درست کنی می‌بینی چقدر سخت است. لوله و ال بو یا زانو. اول مهندسی می‌شود که چقدر متریال نیاز داریم و درخواست می‌دهیم و خرید می‌شود. بعد محیط شاپ یا کارگاه را داریم که لوله‌ها را به هم می‌چسبانیم یا اسپول می‌کنیم که قواعد خاص خودش را دارد و باید اندازه‌اش به حدی باشد که امکان حمل هم داشته باشد. بعد باید از پایین به بالا نصب کنیم که جرثقیل‌های سنگین لازم دارد برخی جاها که دسترسی نداریم، خطرات بسیاری پیش می‌گیرد. ول کردن جک جرثقیل خطرناک است و... بعد نوبت به جوش می‌رسد. جوشکارهایی که با آرگون کار می‌کنند اشعه روی بدن‌شان بسیار تاثیر می‌گذارد. چشم‌هاشان آسیب جدی می‌بیند و مگر مهمتر از چشم چی داریم؟ بعد نوبت به نصاب‌ها می‌رسد که توی آبادان خیلی کارشان دشوار است. در این گرما دست به لوله نمی‌توانی بزنی؛ مخصوصا در این ارتفاع.

• چه خاطره‌هایی از کار در پروژه بعد از سال‌ها هنوز توی ذهنتان مانده است؟
خاطره‌های بسیار شاد یا بسیار تلخ. کار کارگاهی بسیار سخت است. ما به سختی کار که روی بدن فشار می‌آورد عادت می‌کنیم؛ من عادت کردم به هر روز 6 صبح بیدار شدن حتی توی مرخصی، به حادثه هم عادت کردم، اما دوری از خانواده عادت نمی‌شود تحمل می‌شود. مگر می‌شود تو دور از خانواده باشی و بگویی من عادت کردم؟ پدر و مادرت را نبینی و زن و بچه‌هایت را نبینی و عادت کنی؟ تحمل می‌کنی و توی خودت می‌ریزی.

اندکی صبر نمایید...