روایت‌هایی خواندنی از خط مقدم پروژه‌های ODCC؛ (۱۵)
خبرها

روایت‌هایی خواندنی از خط مقدم پروژه‌های ODCC؛ (۱۵)

زمان مطالعه ۶ دقیقه / ۱۲ فروردین ۱۴۰۴ / پویان جعفری

کارگران استراکچر پالایشگاه شیراز:
با بیمه مادر می‌رویم ارتفاع

استراکچرها به‌عنوان پایه و اسکلت تجهیزات سنگین نظیر پالایشگاه‌ها، مخازن ذخیره‌سازی و سکوهای دریایی عمل می‌کنند و نقش اساسی در پیشبرد پروژه‌های صنعتی و زندگی روزمره دارند. استراکچر به‌عنوان پایه و اساس یک پالایشگاه مطرح است و توجه به طراحی اصولی، انتخاب مواد مناسب و رعایت استانداردها، تضمینی برای دوام و کارایی استراکچرها خواهد بود.
هادی سعادتپور و حسین طهماسبی در واحد استراکچر پالایشگاه شیراز کار می‌کنند. گفتگو با آن‌ها را در ادامه می‌خوانید.

• استراکچر به دلیل کار در ارتفاع و نصب تجهیزات سنگین همیشه جزو پر فشارترین و پرریسک‌ترین کارهای پالایشگاهی است. شما چطور با سختی این واحد کنار می‌آیید؟
سعادتپور: کار ما سازه‌های فلزی و پیچ و مهره است. از صفر تا صد، از ستون تا تیرها با ماست و هر چه می‌رویم به سمت ارتفاع، تجهیزات بیشتری می‌بریم. از زمین که استراکچر شروع می‌شود تا بالای بالا، ما حضور داریم. سازه‌ها هنگام نصب، اول تفکیک دارند که هر قطعه برای کجاست و این تفکیک خیلی احتیاط دارد که جرثقیل سقوط نکند یا بار به افراد برخورد نکند. استراکچر را جدا جدا می‌آورند و تجهیزات حدود 50 تن وزن دارند که باید طبق تجربه آن را پیش ببریم و متصل کنیم. یعنی نقشه به ما می‌دهند و می‌گویند دقیقا کجا باید قرار بگیرد. در ارتفاع هم معمولا با وجود هدایت و حمل نصب‌ها، کمربند و اتصال را رعایت می‌کنیم که اگر سرگیجه گرفتیم یا چیزی به سرمان خورد، پرت نشویم و اتفاقی نیفتد. ارتفاع سختی خودش را دارد. مخصوصا اگر بادی بیاید و بارانی باشد و...
طهماسبی: ارتفاع سختی خودش را دارد اما کسی که 20 سال کار می‌کند دیگر خیلی تجربه دارد.

• دشوارترین موقعیتی که در آن گیر کرده‌اید چه بوده است؟
طهماسبی: در ارتفاع 110 متری بودم در پروژه‌ای در قزوین که در دو تا ال داشت در قزوین. قطعه را در محلی که شبیه «L» بود نصب کردم. اما یکهو دیدم شارژ بی‌سیم تمام شده و نمی‌توانستم با راننده جرثقیل تماس بگیرم. قفل شده بودم و برای اینکه بسکت جرثقیل به من برخورد نکند، خودم را به تقاطع L چسباندم. 40 دقیقه توی آن ارتفاع بین ورق و دیوار ماندم تا بالاخره متوجه شدند و با بسکت برگشتم پایین.
سعادتپور: سختی که زیاد است و اگر تجربه نداشته باشی وجشتناک است. یک بار در ارتفاع رها شدم که همین کمربند و «شورت برت» من را نگه داشتند که سقوط نکنم. بسکت به من خورده بود و معلق شده بودم. ترس تمام وجودم را گرفته بود اما ما از اول با بیمه مادر می‌رویم بالا.
طهماسبی: ترس توی دل ما هست. ما ترس را می‌خریم و می‌رویم بالا.

• با این همه سابقه، هنوز ترس از ارتفاع دارید؟
سعادتپور: 96 متر، بالاترین ارتفاعی بود که در عسلویه رفتم و برای فلر اینجا هم حدود 90 متر بالا رفتم. مسئولیتم تحویل پیچ و مهره بود. من از روز اول هم ترس از ارتفاع نداشتم. از 15 سالگی به این کار آمدم و همه فک و فامیل ما هم در کار ارتفاع بودند. حتی از بودن در ارتفاع خوشم می‌آید؛ ارتفاع حال و هوای خودش را دارد و باید علاقه داشته باشی.
طهماسبی: اگر باد بوزد ارتفاع خیلی سخت است. البته اگر باد خیلی قوی باشد ایمنی پروژه را برای آن روز تعطیل می‌کند. اما در همین ارتفاع گاهی مجبوری جایی بروی که دسترسی‌ها دشوار است و حتی مجبوری جایی بدون بسکت باشی. آن وقت کار سخت است و ما با کمربند روی تیر می‌نشینیم. ستون ها هم دستکی دارد که برای تعادل به آن‌ها اتکا می‌کنیم.
سعادتپور: در ارتفاع، هم ترس خودت را داری و هم ترس قطعه را. حواست هم باید به جرثقیلی باشد که قطعه را می‌آورد؛ باید مراقبت کنی که بار یا بسکت را به تو نزند.


• با این همه دشواری و چالش، حاضرید پسرتان کار شما را ادامه بدهد؟
سعادتپور: نه، اصلا. چون زحمت و خطرات زیادی دارد. اگر علاقه نداشته باشی، کار خردت می‌کند. با اصرار کسی نمی‎توانی کارگری کنی. هم برای خودت ضرر دارد و هم شرکت. دوست دارم درسش را بخواند، چون اینجا خطر زیاد است و دوست ندارم بچه‌ام آسیب ببیند.

• تا حالا برای خودت اتفاق خاصی رخ داده یا آسیبی جدی دیده‌ای؟
خدا را شکر که اتفاقی نیفتاده. شاید بهتر است بگویم هم نکات ایمنی را خیلی رعایت کردم و هم شانس آوردم. حقیقتا خدا چند بار نگاهم کرد وگرنه ممکن بود فقط توی یک اتفاق با کاردک جمع‌ام کنند. در این پروژه هم داشتیم واحد 1500 کار می‌کردیم، قلاب جرثقیل را آزاد کردیم و راننده متوجه نشد که ما دو نفر پشت تیر هستیم. گردانش را که زد تنها شانسی که آوردیم این بود که ستون‌ها حالت «H» داشت و عمق 20 سانتی. تا جایی که توانستیم خودمان را توی آن محفظه فرو بردیم که قلاب جرثقیل ما را پرت نکند، اما یک ضربه به ما زد و بدنم کبود شد.
طهماسبی: بیست سال است توی این کاریم و یاد گرفتم با شرایط ایمنی کار را انجام بدهم وگرنه حادثه حتما اتفاق می‌افتد. کار ما تابستان با آهن گرم است، طوری که دست می‌سوزاند و بدون دستکش نمی‌شود کار کرد. زمستان هم اگر بارندگی باشد که خیلی سخت می‌شود، لوله‌ها لغزنده می‌شود و اگر باد بیفتد که اصلا نمی‌شود کار کرد. پس هم باید دعای خانواده پشت سر ما باشد و هم البته رعایت سفت و سخت نکات ایمنی.

• با این همه حوادثی که نصب و استراکچر دارد، و سال‌های سال حضور در پروژه، دوست دارید بازنشست شوید؟
سعادتپور: دوست دارم بازنشست شوم و یک کار سبک‌تر انجام دهم. از خانه که می‌آیی بیرون با یک ترس همراهت است. پیچ‌ها را باید با دستگاه ایمپکتور سفت کرد؛ دستگاهی که هم سنگین است و هم لرزشش و هم صدایش بسیار بالاست و آسیب به استخوان‌هایت می‌زند. یک سازه ممکن است 2 هزار تا پیچ داشته باشد. آن‌ها که استراکچر کار کردند، همه‌شان استخوان بندی و شنوایی‌شان تحلیل رفته است. بیشترین پیچ و مهره‌ای که در یک روز در ارتفاع بستم 300 تا بوده است.
طهماسبی: من هم این توضیح را بدهم که بدنه ریفورمر 1680 تا پیچ می‌خورد. ما تمام این پیچ‌ها را یک هفته با دست بستیم و بعد بدون وقفه با ایمپکتور سفتشان کردیم و تست انجام دادیم. صدای این دستگاه آن قدر زیاد است که باید حتما کلی پنبه توی گوشمان بگذاریم. جدا از سنگینی آن در ارتفاع و آسیب به کتف‌ها. یا ما برای نصب تجهیزات که باید با تجربه و ایمنی کامل کار را پیش ببریم خیلی با چالش روبه‌رو هستیم. ساختن شاسی و ابزار و ریل گذاری و... تا آن تجهیزات را در منطقه خودش منتقل کنیم. در این پروژه هم این گونه تجهیزات زیاد داشتیم که واقعا خسته‌مان کرده است. اما وقتی کار به اتمام می‌رسد لذتی دارد که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست. ناشکر نیستیم و از کار لذت می‌بریم، اما واقعا کار در پروژه نهایتا تا بیست سال است و بعد دیگر توانش نیست.