روایت ۲۲ سال حضور در ODCC/از پسر ۲۵ ساله دیروز تا پدر ۴۷ ساله امروز

روایت ۲۲ سال حضور در ODCC/از پسر ۲۵ ساله دیروز تا پدر ۴۷ ساله امروز

زمان مطالعه ۵ دقیقه / ۲۶ مهر ۱۴۰۴ / پویان جعفری

او ۲۲ سال پیش، درست در آغاز جوانی، به شرکت طراحی و ساختمان نفت پیوسته است. آن‌‌روزها کارشناس و مهندس راهبر سازه در پروژه‌های مختلف بود؛ کارش، طراحی ساختمان‌ها و فوندانسیون تجهیزات و سازه‌ در فضای صنعتی است. همان کاری که این شرکت به‌صورت تخصصی از ابتدا مشغول به آن است.
امید شهابی که از سال ۸۲ تا امروز، در واحد سازه شرکت طراحی و ساختمان نفت، مشغول به کار است، اکنون در آستانه ۵۰ سالگی می‌گوید:«من در تمام زمینه‌های زندگی‌ام در این مجموعه پیشرفت داشتم و این رشد را مدیون افرادی هستم که در این شرکت بودند و مسیر پیشرفت و کسب تجربه را برای من فراهم کردند؛ دقیقاً همین‌جاست که از رابطه برد-برد با شرکت حرف می‌زنم. درست زمانی که ما برای ارتقای شرکت تلاش می‌کردیم، مجموعه هم فضایی ایجاد کرده بود که هم در زندگی کاری و هم زندگی شخصی، رشد کنیم.»

نیمی از اتاق‌های ساختمان پاسدارن، غرق در نورند. همان‌ها که پنجره‌هایشان رو به خیابان گلستان چهارم گشوده می‌شود. در فضایی گسترده در طبقه ۶، میزکارهای سفیدی در سالن چیده شده و ساقه‌های سبز گلدان‌های روی میز، به‌سمت نور پیچ خورده‌اند. اینجا همه‌چیز سرشار از آرامش است. در گوشه‌ای، برگ‌های سبز پتوس، سراسر شیشه پارتیشن را گرفته و رو به بالا در حرکت است. برگ‌های سفید و کاغذهای کوچک رنگی یادداشت، روی میز مرتب چیده شده. هیچ‌ اثری از بی‌نظمی و ناآرامی نیست. همه‌چیز مرتب و خط‌کشی‌شده. صاحبش هم درست مانند فضایی که در محیط کار ساخته، مرتب، آرام، باوقار و منظم است. این را، حتی از نوع نشستن و دقتش روی انتخاب کلماتی که در گفت‌وگو به‌ کار می‌برد، می‌شود فهمید؛ امید شهابی، ۴۷ ساله از سال ۸۲ تا امروز، در واحد سازه شرکت طراحی و ساختمان نفت، مشغول به کار است. 

او ۲۲ سال پیش، درست در آغاز جوانی، به این مجموعه پیوسته. آن‌‌روزها کارشناس و مهندس راهبر سازه در پروژه‌های مختلف بود؛ کار او، طراحی ساختمان‌ها و فوندانسیون تجهیزات و سازه‌ در فضای صنعتی است. همان کاری که این شرکت به‌صورت تخصصی از ابتدا مشغول به آن است. 

«اولین ‌باری که وارد این شرکت شدم، با مدیر مهندسی وقت، مهندس جلیلی دیدار داشتم؛ در ساختمان صدر. استرس نداشتم، حتی بااشتیاق برای مصاحبه آمده‌ بودم. اینجا کاملاً به رشته تحصیلی من مرتبط بود. تا امروز هم زمینه کاری‌ام تغییر نکرده، فقط از کارشناس به کارشناس‌ارشد و مدیر راهبر سازه ارتقا پیدا کردم. من شاید جزو استثنائاتی بودم که همان رؤیای کودکی و زمان تحصیلم را دنبال و به‌سمتش حرکت کردم.» 

او این‌ها را درمورد اولین روز ورودش به مجموعه ODCC می‌گوید؛ جایی که به باور او، همواره با آن رابطه‌ برد-برد داشته؛ «درعین‌حال که ما کار انجام می‌دادیم، شرکت هم برای ما رشد و مزایا داشت. خیلی اوقات بدون‌احساس ناراحتی و خستگی ساعت‌های طولانی برای اضافه‌کار می‌ماندم. حتی تجربه‌ کارکردن در روز جمعه را هم داشتم. من این نوع کار و مجموعه را دوست داشتم و دارم و همین هم باعث شد که ذره‌ای حس ناخوشایند به کار نداشته باشم.» 

رابطه برد-برد میان کارکنان و ODCC

امید، یک جوان ۲۵ ساله بود که با ODCC آشنا شد. هنوز ازدواج نکرده بود و مسیر طولانی جوانی و بزرگسالی سر راهش بود. وقتی امروز، در آستانه ۵۰ سالگی، خودش را با روز اول مقایسه می‌کند، آنچه برایش پررنگ‌تر از هر موضوعی به چشم می‌آید، تجربه‌ای‌ست که در این سال‌ها کسب کرده؛ چه به‌لحاظ کاری و تخصصی و چه به‌لحاظ زندگی اجتماعی: «من در تمام زمینه‌های زندگی‌ام در این مجموعه پیشرفت داشتم و این رشد را مدیون افرادی هستم که در این شرکت بودند و مسیر پیشرفت و کسب تجربه را برای من فراهم کردند؛ دقیقاً همین‌جاست که از رابطه برد-برد با شرکت حرف می‌زنم. درست زمانی که ما برای ارتقای شرکت تلاش می‌کردیم، مجموعه هم فضایی ایجاد کرده بود که هم در زندگی کاری و هم زندگی شخصی، رشد کنیم. برخلاف برخی شرکت‌های دیگر که ازدواج و بچه‌داشتن و به‌طورکلی دغدغه‌های زندگی شخصی را مانعی برای کار می‌بینند، اینجا اتفاقاً ما را به حفظ و ارتقای زندگی شخصی‌مان ملزم و تشویق می‌کردند. همین نگاه هم حس رضایت بیشتر بین کارکنان ایجاد کرده و باعث شده با میل و رقبت خودشان حتی گاهی تا دیروقت برای انجام کار شرکت حضور داشته باشند.»

او از روزهایی حرف می‌زند که هم‌زمان با دغدغه‌های شخصی و خانوادگی، در شرکت هم پروژه‌ها در اولویت اجرا قرار می‌گرفت و ناچار بود که هر دو را با هم، مدیریت کند. امید در تمام این تجربه‌ها موفق بوده و همه را مرهون انعطاف و همراهی مدیران مجموعه و رؤسای بخش‌ها می‌داند؛ «هر مشکلی شخصی‌ای که داشتیم، به‌راحتی به رئیس بخش می‌گفتیم. او هم کارها را به‌نوعی مدیریت می‌کرد که نه‌تنها متوقف نمی‌شد که می‌توانستیم هم‌زمان به زندگی و دغدغه پیش‌آمده هم بپردازیم.» 

همچنان با ODCC 

از روزی که امید به این مجموعه آمد، بسیاری از همکاران او ازدواج کردند. صاحب فرزند و خانه و زندگی شدند. برای امید هم همین‌طور بود. او پس از آنکه به خانواده ODCC پیوست، ازدواج کرد، خانه‌دار و سپس صاحب ۲ فرزند شد؛ اتفاقاتی که به‌گفته امید، باید در یک زندگی نرمال و شرایط استاندارد برای همه افراد رخ بدهد که البته نباید تشویق و حمایت مدیران مجموعه را نادیده گرفت. این خانواده بزرگ، به‌قدری برای امید دوست‌داشتنی‌‌ست که می‌گوید: «اگر روزی پسرم بخواهد به این مجموعه بپیوندد، اولین مشوقش خودم خواهم بود. حتی پایان سال گذشته که کار سبک‌تر بود، پسرم را همراه خودم آوردم تا غیرمستقیم این خانواده بزرگ را بیشتر به او معرفی کنم و بگویم که با رشد توانمندی‌ها و دانش، می‌تواند در چنین شرایطی کار کند.»

امید آینده ODCC را بسیار روشن می‌بیند و آن را به‌عنوان یکی از شرکت‌هایی در صنعت نفت می‌شناسد که تمامی عملکردش شفاف، دقیق و صادق است. او می‌گوید: «اینجا به‌قدری خوش‌نام است که حتی در مواردی که پروژه‌ای با شکست مواجه می‌شد، کارفرماها برای عبور از بحران، ادامه کارشان را به ODCC می‌سپردند.» 

قانون نانوشته‌ای به‌نام‌ صمیمیت 

 ODCC در زمان ورود امید، شبیه به یک خانواده کوچک جوان بوده که حالا با گذشت زمان، بزرگ‌تر، گسترده‌تر و پرجمعیت‌تر شده؛ اعضای جوان و تازه‌واردی که درست مانند نوه و نتیجه خانواده، عزیز و شناخته‌شده هستند و به‌گفته امید، صمیمیت بین افراد، از قدیم تا امروز، سینه‌به‌سینه به نسل‌های بعد و جوان‌ترها منتقل شده، بدو‌ن لحظه‌ای ‌توقف. «ما با تازه‌واردها هم همان ارتباط دوستانه و صمیمی که با همکاران قدیمی‌مان داشتیم، ادامه می‌دهیم. آ‌ن‌ها هم با این صمیمت همراهی می‌کنند و در تلاشیم فضایی که شبیه به یک خانواده بزرگ است، در مجموعه حفظ کنیم. البته این خاصیت ODCC است که شبیه یک خانواده، افراد را کنار خودش حفظ، و شأن آن‌ها را رعایت می‌کند.» 

  ‌